متن كامل سخنان اخير درباره نقش روحانيان در مفاسد اقتصادي
بخش هاي مهمي از سخنان عباس پاليزدار در سايتهاي اينترنتي منتشر شده است. ولي با توجه به اهميت ادعاهاي مطرح شده از سوي اين عضو کميته تحقيق و تفحص از قوه قضاييه، "روز" براي اولين بار متن کامل اظهارات نامبرده را - تا جايي که از نوار سخنان وي قابل فهم است – منتشر مي کند. لازم به ذکر است که در متن زير، هر کجا که اظهارات پاليزدار قابل فهم نبوده ، از علامت [...] استفاده شده است:
[...] چرا ما نمي توانيم با مفاسد اقتصادي برخورد كنيم چون سران بزرگ مملكت در اين رابطه دخيل هستند و در حال حاضر دولت به تنهايي به مبارزه با اين مفاسد برخاسته كه فكر مي كم نتواند موفق باشد. اگر بخواهم فقط چند پرونده كوچك مفاسد اقتصادي را بگويم آنوقت مي بينيد كه چه مصيبتي كشور را گرفته كه داد رهبر را هم درآورده و به خاطر بعضي مسايل رهبر بايد به صورت سربسته به مردم بگويد كه در كشور چه خبر است.
كساني كه به عنوان مفسد اقتصادي در كشور در حال فعاليت هستند تحت حمايت شاهرودي رئيس قوه قضاييه قرار دارند. وقتي طي 16 سال گذشته پرونده هايي از مفاسد اقتصادي بررسي شده و مديران به دادگاه معرفي و دادگاه حكم 5 ريال 10 ريال براي متهمان داده، ببينيد چه مصيبتي بر سر كشور آمده است.
پرونده شهرام جزايري هم كه مطرح شد، مانند هزاران پرونده مفاسد اقتصادي ديگر است، ولي چون شهرام جزايري اسامي يكسري مفاسد اقتصادي و افراد وابسته را اعلام كرد مورد ضرب و شتم قرار گرفت چرا كه منافع بسياري از علما و سران به خطر افتاده بود.
در حال حاضر 123 پرونده مفاسد اقتصادي كشور در كميته تحقيق و تفحص مجلس در دست بررسي است ولي اگر بخواهيم پرونده واقعي مفاسد اقتصادي را بيان كنيم، اصلاً نمي توانيم باور كنيم.
[مجلس خواست از خود قوه قضاييه تحقيق و تفحص كنند، كه مخالفت كردند و نگذاشتند] به رهبر انقلاب متوسل شدند. مقام معظم رهبري نوشتند كه آقاي شاهرودي، همانند ديگر دستگاهها در تحقيق و تفحص عمل گردد. كميتهبنديها صورت گرفت و در دستگاه قضايي كميتهبندي شد و هر كميتهاي در يكي از دستگاهها مستقر شد. براي مسائل اجرايي اين تفحص هم، ما مستقر شديم در سازمان بازرسي كل كشور.
نامهنگاري كرديم، اما برخلاف فرمايش مقام معظم رهبري، با وجود نامههايي كه ما زديم و نامههايي كه [...] مثلا ما گفتيم مسئله فروش سؤالهاي كنكور چه بود؟ پروندهاش را بدهيد كه چه كسي [در اين كار] دست داشت. اينها پروندههاي اصلي را نميدادند كه ببينيم چه كسي دست داشت، پروندههاي فرعي را ميدادند. خلاصه ما هم دست پيدا كرديم به كدهايي [...] به جاهايي كه رسيديم، مرخصيها شروع شد [...] خلاصه ما فجايعي كه اتفاق افتاده در جمهوري اسلامي را ديديم. خدا را شاهد ميگيرم كه شبها خوابم نميبرد. گريهام ميگرفت كه ما اينهمه شهيد داديم، اينهمه مصيبتها مردم كشيدند. حالا بدون توجه به اينهمه فقر و مصيبتها و مشكلاتي كه مردم دارند، كساني كه مردم پشت سرشان نماز ميخوانند، رفتهاند اين كارها را كردهاند؟ خدا شاهد است خوابم نميبرد، هفتهها خوابم نميبرد، روزها خوابم نميبرد.
خلاصه ديدم كه يك آقايي آمده و نامه زده كه پسرش معلول جسمي است. گفته ميخواهم يك مؤسسه توانبخشي بزنم كه پسرم هم برود در آن مؤسسه توانبخشي، دم دست خودم باشد. 100 تا، 200 تا، 300 تا معلول را نگهداري كنيم در آنجا، پسرم هم مسئول آنها باشد. گفتند: باشد، خدا پدرت را بيامرزد. مؤسسه را كه ثبت كرده و كارش را استارت زده، نامه زده به آقاي [...] گفته كه من ساپورت نياز دارم، نميتوانم خرج كنم كه، بايد نظام به ما كمك كند. چهكار كنيم؟ فلان معدن را، معدن سنگ دهبيد فارس را بدهيد به اين آقا. آقا اين سنگ مرمر بهترين سنگ مرمر دنياست، از منابع انفال جمهوري اسلامي است. بدهيم به شما؟ بله، بدهيدش به من. معامله انجام شد و اين معدن را به اين آقا واگذار كردند. دوباره بعد از يك مدت گفت آقا اين معدن كافي نيست، معدن [...] زنجان را هم بدهيد به ما. چهار تا را كه ما پيدا كرديم، چهار تا معدن را يك آقايي از علما گرفته، كه مردم هم پشتش نماز ميخوانند متأسفانه.
[يكي از حاضر خواستار اعلام اسم فرد ميشود] اگر اجازه بدهيد، اسم نبرم. شايد بعضيها خداي نكرده ... [تعداد بيشتري خواستار اعلام اسم فرد مورد اشاره ميشوند] خب بعضيها معتقدند كه اگر اسم بياوريد مردم نسبت به مذهبشان بياعتقاد ميشوند. من اين اعتقاد را ندارم ها... مردم ما مذهبشان پايه و اساسش وصل نيست به علما، وليكن بعضيها چون اين اعتقاد را دارند من مراعات ميكنم... [اعتراض جمعي. يكي از دانشجويان ميگويد بگوييد تا پشت سرش نماز نخوانيم.] نه ديگر، اگر بنا باشد ما بگوييم و شما نماز نخوانيد كه نميشود... [ادامه همهمه] باشد، من چند موردي را اسامياش را ميگويم. اين يكي كه عرض كردم، آقاي امامي كاشاني است. استاد اخلاق و چه و چه و از اين مسائل.
عرض شود خدمتتان كه، يك دانشكدهاي را رفتهاند از مقام معظم رهبري اجازهاش را گرفتهاند كه براي خواهران دانشكده علوم قضايي ميخواهيم بزنيم در قم. چيز خوبي است كه خواهران هم در آن فضا حضور داشته باشند، اگر متهمي از خواهران [بود] از او بازجويي كنند و از اين حرفهاي اينطوري. خلاصه نظر آقا را گرفتند كه اين دانشكده تأسيس شود. آقا استقبال كردند و مجوز صدور دانشكده را دستورش را دادند. مؤسسه اين دانشكده بلافاصله بعد از گرفتن مجوز رفتند دنبال ساپورتهاي مالياش. [نوشتند:] جناب آقاي نعمتزاده، محبت فرماييد در جهت حمايت از تأسيس اين دانشكده، كارخانه لاستيك دنا را كارشناسي كنيد جهت اين دانشكده. آورند كارشناسي رسمي دادگستري را، چون آقاياني كه اين مؤسسه را تأسيس كرده بودند در دستكاه قضايي هم بودند، آن كارشناسان رسمي دادگستري هم ميترسيدند كه قيمتي تعيين كنند كه به اينها بر بخورد، حتما بايد قيمتي ميگفتد كه خوش به حال اينها بشود. زدند 126 ميليارد. در صورتي كه ما معتقديم 600 ميليارد هم بالاتر بود. تازه، 126 ميليارد كه ويلاهايش در شمال را نزدهاند، اصلا در آمار نياوردهاند، زمينهاي شيرازش را در آمار نياوردهاند، پول نقد موجود در حسابش را هم در آمار نياوردهاند، اين طوري به 126 ميليارد واگذاري كردند.
آن آقا نامه نوشتند كه آقاي نعمت زاده: محبت كنيد تخفيف منظور فرماييد. آقاي نعمتزاده هم نوشتند 50 درصد تخفيف [خنده حضار] از مال بابايش ميخواست ببخشد. دوباره نوشتند كه محبت كنيد تخفيف ديگري منظور بفرماييد. خلاصه پنج بار نامهنگاري انجام شده، معدن 126 ميلياردي به 10 ميليارد واگذار شد. بعد از آن دوباره نوشتند كه ما حالا امكان پرداخت اين پول را نداريم، ترتيباتي فراهم نماييد تا امكان پرداخت اين پول براي ما فراهم شود. نوشتند كه 80 درصدش را اقساط بلندمدت و 20 درصد يعني 2 ميلياردش را هم نقدي پرداخت كنيد. گفتند ما آن 2 ميليارد را هم نداريم نقدي بدهيم، ما بررسي كردهايم كه اموال كارخانه لاستيك دنا به اين مقدار ميرسد، از شما مهلت ميخواهيم كه اينها را بفروشيم تا بتوانيم اين پول را بدهيم. گفتند كه باشد، سفتهاي ارائه بدهيد به مدت 9 ماه و ما اين را نقد از شما ميپذيريم. گفتند آقا پول هم نداريم كه سفته بخريم! نوشت كه آقاي محمدتقي بانكي، مديرعامل سازمان صنايع ملي ايران، 23 ميليون تومان از صندوق سازمان صنايع ملي ايران برداشت كنيد و سفته بخريد، برويد آيتالله فلاني و فلاني امضا كنند و كارخانه را تحويلشان بدهيد. و بعد از چند وقت ديديم كه كارخانه هم در بورس فروخته شد و واگذار شد كه به آن پشت پردهايهايي كه اينها را هدايت ميكنند. اينها آلوده دست آنها شدهاند، [کساني] مثل آقاي گنجي. نه، آن گنجي سياسي را نميگويم، آن آقاي گنجي [را مي گويم] كه صاحب كارخانه مهرام است و تمام كارخانههاي سرايهگذاري بانك ملت و سرمايهگذاريهاي بانك صادرات و چه و چه. واگذار شد به آنها و رفت، چند ميليارد هم زدند به جيب و رفتند. اين كه عرض كردم لاستيك دنا، مال آقاي يزدي بود - آقاي محمد يزدي رئيس قوه قضاييه - در زمان رياستش و آقاي محمدعلي شرعي نماينده خبرگان استان قم.
مجددا آقاي يزدي برميدارد مي نويسد كه جناب آقاي فروزش، حميد ما بيكار است! ترتيبي اتخاذ فرماييد كه از جنگلهاي شمال جهت صادرات چوب بهرهمند گردد. آقاي حميد يزدي، پسر آقاي يزدي، مديركل حوزه رياست قوه قضاييه بود در آن مقطع. و متأسفانه جنگلهاي شمال را [اين طوري] به تاراج بردند و رفتند. يعني طوري شده بود كه در اين پرونده من ديدم كه يكسري مردم بيچاره شمال كه حق قانونيشان بود، و به اندازه هيزمشان و به اندازه مصرفشان چوب انبار كرده بودند، يا شايد يك خورده بيشتر مصرف كرده بودند يا حتي برده بودند و فروخته بودند يا انبار كرده بودند يا هرچي، [آنها را] گرفته بودند بازداشت و پاسگاه و بگيرد و بنند، كه خانواده شهدا ريخته بودند جلوي زندان. علت آنكه اين پرونده هم ثبت شده بود، اين بود كه كسي به اينها را گفته بود كه آقاي حميد يزدي چطور اينهمه چوب را به تاراج ميبرد و ما كه يكي دو تا يا چند تا هيزم و چوب برداشت كردهايم، شما ما را به عنوان متهم گرفتهايد؟ بعد از آن بود كه ديدند دارد مشكل ميشود، آنها را آزاد كردند. اسنادش هست، به موقعش اگر لازم باشد و يك موقع دوستان اطلاعات به ما نگويند كه آقا اسناد محرمانه را چرا به مردم نشان دادي و اينها طبقهبندي دارد و چه و چه، اسنادش را هم داريم.
آقاي يزدي از اين دست كارها در كارهاي قضايي ميكند، حالا يك وقتي بر اثر فشار مردم [عقب نشيني هايي صورت مي گيرد] چطوري است فشار مردم؟ اينطوري [که بالا گفتيم]...
هر كارخانهاي ضايعات دارد، ضايعات صنعت خودرو يك چيزي نيست كه بريزند بيرون يا بخواهند بازسازياش كنند. مثلا جك آن شكسته يا درش خط افتاده يا چراغش شكسته يا از اين دست چيزها. اينها را قانون ميگويد "ماشينهاي كارشناسي" است و به صورت صفر كيلومتر طبق مزايده به مردم واگذار ميشود [...]
ايران خودرو ميآيد به دستگاه قضايي اعلام ميكند كه ما به همه قاضيها ماشين [کارشناسي] ميدهيم، ماشين پرشيا ميدهيم و زير قيمت. خب چجوري؟ اين ماشين كارشناسي است، ما هم تشخيص ميدهيم كه اينها را 8 تومان، 9 تومان بدهيم. ديديم كه كارخانه ايران خودرو بدون هيچ ضابطهاي به قضات قوه قضاييه ماشين پرشيا به نصف قيمت داده، بقيهاش را هم به اقساط، خيليها هم كه ماشين به نامشان شد قسطها را هم نپرداختند. همين بذل و بخششها باعث شد صداي خيليهاي ديگر در بيايد، از همين نهادها و بنيادها. مثلا "بنياد نهجالبلاغه"، [که گفتند] 500 دستگاه بهاش بدهيد آقا! ديد كه بدش نميآيد، گفت 517 تا ديگر هم بدهيد. بنياد نهج البلاغه كي هست؟ علي اكبر ناطق نوري، حسين دينپرور، معزي، عسگراولادي، رفيق دوست... يا مثلا ميآيند ميدهند به باشگاه پرسپوليس. باشگاه پرسپوليس كيست؟ آقاي عابديني. 2000 دستگاه بهشان بدهيد. بنياد ديگري به نام "همگرايي انديشه"، كيست اين بنياد؟ آقاي فلاحيان، آقاي علم الهدي، آقاي X و Y، تعاوني وزارت كشور، 2000 دستگاه [گرفتند آنها هم] ... [يا] صنايع هوافضاي وزارت دفاع، فلان قدر. موشك كروز، فلان قدر. حوصله خواندن همهاش را ندارم، يك ليست 30 تايي از اينها هستند كه اين ماشينها را زير قيمت به آنها واگذار كردند. كدام ماشينها؟ ماشين كارشناسي؟ نه، به اسم كارشناسي. شروعش با ماشين كارشناسي وارد شد، بعد ماشين صفر كيلومتر ميآوردند ميدادند به آقايان، به اسم كارشناسي. جالب است كه آن 9-8 ميليون را هم پول نقد نميگرفتند ها، از دم قسط. باز جالب است بدانيد كه چون اينها هم كار سرشان ميشد، دو سه قسط را ميدادند و بقيهاش را نميدادند.
[اين طور بود که] مردم صدايشان درآمد، چطوري صدايشان درآمد؟ وقتي كه ماشينهاي كارشناسي خواستند به مردم بدهند. ماشينهاي ديگر را كه به نام كارشناسي دادهاند و رفته، چطوري به مردم بگويند ما هنوز ماشين كارشناسي داريم[؟] نميتوانند بگويند. حالا ماشين كارشناسي و ماشين خراب را به عنوان صفر به مردم ميفروشند. حتما براي بعضي از شماها هم اتفاق افتاده كه ماشين صفر خريدهايد، اما هنوز راه نيفتادهايد اتفاقي براي ماشين افتاده. نگاه ميكنيد ميبينيد داخلش چيزي شكسته يا بدنهاش آسيب ديده يا خط افتاده، ولي به آنها، رئيس دفتر آقاي ادبي، رئيس اداره فروش ايران خودرو، در بازرسي كل كشور اعتراف كرده بود كه بله، آقاي ادبي ساعت 8 شب به بنده گفته بود كه اين پرشياي صفر را ببر بده به آقاي X معاون سازمان بازرسي كل كشور. بعد صدايم كرده كه يك برفپاككن آن را بشكن، به عنوان ماشين كارشناسي ميخواهد بدهد ديگر، يك برفپاككن نو هم بگذار در ماشينش.
ببينيد با مردم چطوري بازي ميكنند. فساد اقتصادي تا كجا، اينقدر جسارت پيدا ميكنند، با مردم بازي ميكنند، تا هرجا كه دلشان ميخواهد. مردم سر و صدايشان درآمد. حدود هزار و سيصد و خوردهاي از اين ماشينها – که آدمهايش آدمهايي بودند كه پيگير مطالباتشان بودند - ميروند شكايت ميكنند كه به بازرسي كل كشور. سازمان بازرسي كل كشور ميگويد اهه، اين همانهاست كه ما گند زدهايم، حالا چكارش كنيم، پرونده را نه ميتوانيم بازش بكنيم، نه ميتوانيم ببنديمش و بگوييم به ما ربطي ندارد. نميشود، يكي دو تا نيستند كه، حدود هزار وسيد چهارصد تا آدم ريختهاند آنجا. مجبور ميشوند كه پرونده را ادامه بدهند. آن كارشناسهايي كه وسط كار بودند چيزي بهشان نرسيده بود ديگر، نميدانستند كه قصه چيست. آنها پرونده را ادامه ميدهند و ميروند جلو و نهايتا به جايي ميرسد كه همه مسائل رو ميشود. تا به جايي ميرسند كه پرونده ماستمالي ميشود و ميرود.
من در مقابل شهيد باكري ها و شهيد همتها و شهيد زينالدينها و... مجبورم، نميتوانم سكوت كنم. [تشويق حضار] آنها رفقاي من بودند... به ما ميگفتند راه شهدا را ادامه دهيد، امام را هوايش را داشته باشيد، نگذاريد امام تنها شود. ما چطوري ميتوانيم اينها را ببينيم و ساكت باشيم؟
بخواهم وقت شما را با اين موارد بگيرم، زياد است. مثلا معدن ذغال سنگ طبس، دوازده تا از معادن در استان خراسان توسط آقاي واعظ طبسي. پرونده المكاسب مال پسر آقاي واعظ طبسي [است].
اينها همانطور كه جناب آقاي احمدي نژاد گفتند در طول 16 سال گذشته، البته نميخواهم بگويم در آن 10 سال اول نبوده، چون شواهد نشان ميدهد كه آن موقع هم اتفاقاتي افتاده، ولي عمده اتفاقات در 16 سال دولت آقاي هاشمي و خاتمي بوده، و آقاي احمدي نژاد گفتند اينها در اين 16 شانزده سال يك شبكه مافيايي فاميلي ايجاد كردهاند و تنيدهاند در هم، كه پاره كردن اين شبكه مفاسد خيلي سخت شده است.
از هر زاويه اي بخواهيم به مفاسد اقتصادي بنگريم مصيبت بيشتري را خواهيم ديد. اما رئيس جمهور در برخورد با مفاسد اقتصادي با هيچ كس تعارف ندارد. وقتي گزارشهايي مبني بر تخلف برادر ريس جمهور به عنوان بازرس ويژه به رئيس جمهور مي رسد، احمدي نژاد فوراً او را بركنار ميكند كه بعداً مشخص ميشود اين گزارشها بيپايه و اساس بوده است، كه اين اقدام رئيسجمهور مي تواند امتياز بزرگي براي ملت ايران باشد.
احمدي نژاد مي خواهد دست مفاسد اقتصادي را از امكانات دولتي كوتاه كند. در حال حاضر دولت به تنهايي به مبارزه مفاسد اقتصادي برخاسته و هيچ كس دولت را حمايت نمي كند.
در پرونده قاچاق كالا از فرودگاه پيام، قاچاقچي بزرگ فرودگاه پيام هزار و صد پرونده قاچاق كالا دارد، اما هنوز موفق به بازداشتش نميشويم، چرا كه تحتالحمايه آقاي ناطق نوري است. در مورد سلطان شكر و مافياي شكر هم بايد بگويم كه آقاي مدلل، داماد يكي از علماي بزرگ بوده است. مدلل با همكاري شخصي به نام محمدرضا يوسفي اقدام به اين كار ميكردند كه پس از رو شدن فعاليتشان حاضر شده بودند 700 ميليارد تومان براي مختومه شدن اين پرونده بپردازند.
در مورد قاچاق سيگار، اساسا توليد و قاچاق سيگار توليد توتون ايران را فلج كرده و كارگران اين كارخانهها را بيكار كرده.
[در پاسخ به سؤالي درباره سقوط هواپيماي شهيد كاظمي] اين پرونده را من بررسي نكردهام، اما طبق آنچه از شواهد پيداست، ميتوان ماجرا را عمدي داشت و دست يكي از سران وقت سپاه در آن دخيل بود. ما دو سقوط هواپيما داشتيم. يكي شهيد كاظمي و ديگري شهيد دادمان. در مورد دادمان ماجرا عمدي بود، پروندهاي هزار صفحهاي اين را ميگويد.
البته تصادف و كشته شدن كريمي وزير دادگستري سابق يك حادثه طبيعي بود. كريمي از جمله كساني بود كه در مبارزه با مفاسد جدي بود اما در بعضي موارد خيلي زيادهروي ميكرد، به طوري كه در قضيه خاك سرخ جزيره هرمز بدون دليل معدن را متوقف كرد به خاطر اينكه اعلام كردند اين معدن وابسته به آيت الله خزعلي است كه مشخص شد چنين چيزي در كار نيست.
درباره مفاسد اقتصادي آقاي هاشمي رفسنجاني و خانوادهاش هم، آن قدر مفاسد اقتصادي اين خانواده زياد است كه اصلاً قابل گفتن نيست. اما يكي از مفاسد اقتصادي اين خانواده كه ميلياردها دلار [بوده] از محل عدم پرداخت عوارض به دولت [بوده و] پول را بالا كشيدند، واردات خودروي دِوو بود. يك سوم جزيره كيش، پارك جنگلي در شمال [؟] را هم بايد از ديگر مفاسد اقتصادي خانواده هاشمي بيان كرد.
در حال حاضر اسطبل اسب هاي دختر هاشمي فقط روزي 100 هزار تومان پول هندوانههايي است كه براي اسبها مي ريزند. شركت نفتي اين خانواده به همراه عمه خانم يعني خواهر هاشمي در كانادا هم كه ديگر قابل گفتن نيست.
پسر وسطي هاشمي به نام مهدي كه در سازمان مديريت بهينه سوخت مديريت ميكرد، با استخدام زيباترين دختران از آنها چه سوء استفادههايي كه نميكرد و بعداً كه فيلم از اتاق او كشف شد عمق كثيفكاريهاي او مشخص شد...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر